دلالت روایتی از نهج البلاغه بر عدم اعتبار قصد قربت.. 2
مناقشه در استدلال به روایت.. 2
نقل کافی از روایت محلّ بحث.. 2
دو تقریب دیگر در اشتراط قصد قربت در زکات.. 3
استفاده از ظرفیّتهای اجتماعی در راه تبلیغ دین و تعالی جامعه. 5
موضوع: اجماع /ادله دال بر اعتبار قصد قربت /زکات
خلاصه مباحث گذشته:
متن خلاصه …
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم اللّه الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین[1].
بحث در اشتراط قصد قربت در زکات بود. بیان شد که قصد قربت در زکات معتبر است. ممکن است تصوّر شود برخی از ادلّه بر عدم اعتبار قصد قربت در زکات دلالت دارد.
دلالت روایتی از نهج البلاغه بر عدم اعتبار قصد قربت
«ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ»[2].
از ذیل روایت استفاده میشود که اگر زکات با طیب نفس ادا نشود صحیح است، ولی اجر چندانی ندارد. دست کم آن است که روایت بر صحّت وضعی دلالت دارد، هرچند از جهت تکلیفی، ثوابی بر آن عمل مترتّب نشود.
مناقشه در استدلال به روایت
به نظر می رسد ذیل این روایت، با وجود قصد قربت منافات ندارد، و فرض، آن نیست که بدون قصد قربت ادا شده است. اگر زکات با قصد قربت پرداخت شود، ثوابهایی که در روایت بیان شده، بر آن مترتّب میشود. ولی گاهی معطی، قصد میکند که خداوند عوض زکات را به او بدهد. این نیز مرحلهای از قصد قربت است، ولی عبادت تجّار است. عبادت تجّار به این صورت است که به قصد عوض و جبران عبادت میکنند. یعنی عمل را برای خدا انجام میدهند تا خدا به آنها عوض بدهد. ممکن است حتّی نیّت کنند که خداوند در دنیا برای آنها جبران کند. این امر منافاتی با قصد قربت ندارد.
تعبیر «ضالّ العمل» در روایت، به این معنی است که کسی که هدفش از پرداخت زکات، اجر دنیوی است، در عرصه قیامت به نحوی است که گویا زکاتی انجام نداده و پاداشی در مقابل عملش به او تعلّق نمیگیرد. یعنی این شخص هرچند معصیت نکرده است و عقاب نمیشود، ولی پاداشی هم بر عمل او مترتّب نیست. مثل عملی که شخص کافر انجام داده است که هرچند ممکن است در ظاهر، عملی نیک باشد، ولی ارزشی ندارد.
اصل ثواب بر عمل، امری استحقاقی نیست، بلکه تفضّل الهی و وعده الهی است. ممکن است خداوند متعال، وعده را مقیّد به شرطی کند. بهعنوان مثال، ممکن است خداوند تنها به کسی وعده ثواب بر زکات را بدهد که با قصد تقرّب بهخداوند و بدون نیّت جبران دنیوی، زکات را پرداخت کرده است. بنابرین، مجرّد عدم ثواب اخروی، کاشف از عدم صحّت و عدم اجزاء نیست. بنابرین، روایت محلّ بحث –جدای از بحث سندی- نه منافاتی با قصد قربت دارد و نه منافاتی با آنکه عمل مزبور صحیح باشد.
نقل کافی از روایت محلّ بحث
این روایت در کافی به صورت زیر وارد شده است:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَقِيلٍ الْخُزَاعِیّ: أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ يُوصِي لِلْمُسْلِمِينَ بِكَلِمَاتٍ فَيَقُولُ تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا …. ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ مَنْ لَمْ يُعْطِهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مِنَ الثَّمَنِ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَإِنَّهُ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعُمُرِ طَوِيلُ النَّدَمِ بِتَرْكِ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَيْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿وَ مَنْ … يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى﴾ مِنَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَسِرَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا وَ ضَلَّ عَمَلُهُ عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّة…»[3].
تعبیر «بترک امر اللّه» با نقل نهج البلاغه بسیار متفاوت است. نقل کافی دلالت بر آن دارد که زکات مزبور صحیح نیست. این روایت سندش ضعیف است. از جهت دلالت نیز، با آنچه قبلا بیان شد منافاتی ندارد؛ چرا که نقل نهج البلاغه، با قصد قربت منافاتی ندارد، و در نقل کافی، حتّی اصل صحّت زکات هم از روایت استفاده نمیشود. ولی در هر صورت سند این روایت ضعیف است.
سوال شاگرد: سیّد رضی این روایت را از کافی اخذ نموده است؟
پاسخ استاد: روش نیست که سید رضی از کافی اخذ کرده باشد. ممکن است از منبع دیگری اخذ کرده که اضافات نقل کافی در آن وجود نداشته است. بهعنوان مثال خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها، هم در کافی و هم در نهج البلاغه نقل شده است، ولی تفاوتهای زیادی دارند. این امر نشان میدهد که منبع سیّد رضی، در نقل خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها، کافی نبوده است. میتوان این امر را مورد تحقیق قرار داد که آیا سیّد رضی از کافی نیز در مطالب نهج البلاغه استفاده نموده است یا خیر.
دو تقریب دیگر در اشتراط قصد قربت در زکات
دو تقریب دیگر در رابطه با اشتراط قصد قربت وجود دارد که به اجمال بیان مینماییم و تفصیل آن را به جلسه بعد واگذار میکنیم.
تقریب آیت الله والد
برخی فقها، در مساله پیشین که بحث در آن بود که زکات، مِلک فقرا است یا آنکه صِرف حقّی برای فقرا است، بیان کردهاند که اگر زکات ملک یا حقّ باشد، باید پرداخت آن بدون قصد قربت کفایت کند، در حالی که چنین نیست. پس روشن میشود که فقرا هیچ حقّی در زکات ندارند. این همان استدلال هشتمی است که در کلام آیت الله والد ذکر شده بود، و به همین مناسبت ما وارد بحث از اشتراط قصد قربت شدیم. از این استدلال میتوان در محلّ بحث استفاده نمود. از ادلّهای که دلالت دارد بر آنکه زکات، ملک یا حقّ فقرا است، بهدست میآید که قصد قربت در زکات معتبر نیست؛ چرا که اگر قصد قربت معتبر باشد، لازم آید که فقرا هیچ حقّی نداشته باشند.
تقریب آیت الله هاشمی
آیت الله هاشمی برای عدم اعتبار قصد قربت به روایت عبدالرحمن بن ابی عبدالله بصری تمسّک نمودهاند. در این روایت آمده است که اگر شخصی نصاب زکوی را بفروشد، خریدار میتواند زکات را پرداخت کند و از فروشنده، قیمت آن را اخذ نماید. ایشان از این روایت استفاده کردهاند که قصد قربت در زکات معتبر نیست. این استدلال متوقّف بر مقدّماتی است. یکی از مقدّمات آن است که قصد قربت باید از خود مالک سر بزند. آیت الله هاشمی این امر را مفروغ دانسته است، و استدلالی هم برای آن بیان نکرده است. البته در بحث اخذ قهری حاکم، از این مساله بحث نمودهاند. ایشان در آن بحث بیان کردهاند که نیّت ساقط است و آنطور نیست که نیّت حاکم بهجای نیّت مالک معتبر باشد.
بهنظر میرسد بحثی که ایشان در این قسمت بیان کردهاند با بحث دیگری که به تفصیل در جلد اول زکات ذکر نمودهاند، منافات دارد[4]. ایشان در جلد یک از این مساله بحث کردهاند که آیا پرداخت تبرّعی زکات صحیح است یا صحّت ندارد. مشکلی که در آن مساله وجود دارد، عدم قصد قربت مالک است. در آن مساله ایشان بیان کردهاند که پرداخت متبرّع صحیح است. آیت الله هاشمی در آن مساله ذکر کردهاند که متبرّع، خودش قصد قربت میکند، و لازم نیست که قصد قربت حتما از مالک سر بزند. ایشان در جلد اول به تفصیل در این مورد بحث کردهاند. در جسله آینده این بحث را دنبال میکنیم.
روایت چهارشنبهای
«الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِن فِي دِينِهِ. أَوَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ حَاتِمٍ:
إِذَا مَا عَزَمْتَ الْيَأْسَ أَلْفَيْتَهُ الْغِنَى إِذَا عَرَّفْتَهُ النَّفْسَ وَ الطَّمَعُ الْفَقْرُ».
سند روایت
این روایت دارای دو سند است که یکی از سندهای آن را میتوان تصحیح نمود:
سند اول: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَجْمِ بْنِ حُطَيْمٍ الْغَنَوِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ A[5].
بحث وثاقت «نجم بن حطیم» الآن در خاطرمان نیست.
سند دوم: مَجْمُوعَةُ الشَّهِيدِ، نَقْلًا عَنْ كِتَابِ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ الْبَصْرِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ A[6].
«معاویة بن حکیم»: بنابر تحقیق، ثقه است.
«الحارث بن المغیرة البصری»: به جای «البصری» باید «النصری» باشد. این راوی از قبیله نصر بن قُعَین است.
دلالت روایت
بینیازی از مردم از صفات پسندیده است. همشیره ما بیان میکردند که ما زمانی خدمت مرحوم آیت الله خوانساری رسیدیم. وقتی از ایشان موعظه طلبیدیم، فرمودند: از هیچکس –حتّی از فرزندانت- هیچ انتظاری نداشته باش. قضیّه دیگری معروف است، و ما از طرق متعدّد آن را شنیدهایم که مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری فرموده است: من با تمامی هواهای نفسانی خود مقابله کرده و آن را از بین بردهام، و تنها یک صفت مانده و آن این است که اگر کسی به من بدگویی کند، نمیتوانم تحمّل کنم، و آیت الله سید احمد خوانساری همین صفت را هم ندارد.
معنای شعر مذکور در روایت
«عزمت»: در مجموعه شهید، بهجای این واژه، «عرفت» آمده است. یعنی اگر یأس را بشناسی، میفهمی که غنای واقعی در یأس است.
«عرفته»: بهنظر ما این واژه باید با این اعراب خوانده شود: «عَرَفَتْه النفسُ». یعنی این فقره، عطف بیان از «عَرَفْتَ» است. یعنی اگر به شناخت درونی از یاس برسی، و با تمام وجود آن را بفهمی. نهآنکه یک شناخت ظاهری و صوری باشد، بلکه شناختی حقیقی باشد که انسان از درون، حقیقت یاس را دریابد.
اگر نسخه «عَزَمَتْ» صحیح باشد، معنای بیت روانتر است و نیازی نیست در مصرع دوم، «عرفته» عطف بیان باشد. معنای بیت در نسخه «عزمت» به این صورت است: اگر تصمیم گرفتی که به مقام یأس از مردم برسی، و این تصمیم از روی شناخت درونی باشد، و تصمیمی عمیق باشد، میفهمی که غنای حقیقی در همین یاس است.
سوال شاگرد: در کافی –طبع دارالحدیث- این بیت در دو موضع آمده است. در یک موضع، «عزمت» و در موضع دیگر «عرفت» وارد شده است.
پاسخ استاد: این امر اشکال ندارد. ممکن است در یک موضع ، نسخه «عزمت» معتبر بوده و در موضع دیگر، نسخه «عرفت» معتبر باشد.
استفاده از ظرفیّتهای اجتماعی در راه تبلیغ دین و تعالی جامعه
نکتهای که در روایت وجود دارد آن است که امام A برای تفهیم مطلب از شعر حاتم استفاده کرده است. ائمّه b از ظرفیّتهای اجتماعی در بیان مفاهیم و آموزدههای دینی استفاده میکنند. یکی از این ظرفیّتها ادبیّات است. أئمّه در مواضع زیادی به اشعار عرب در بیان مراد خودشان تمسّک جستهاند. مثل شعری که امیر المومنین در خطبه شقشقیه خواندند:
شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِر
همچنین أئمّه در زمزمهها نیز گاهی اشعار عرب را بهکار بردهاند. شعر زیر یکی از این موارد است:
يا دهر افّ لك من خليل كم لك بالإشراق و الاصيل
ظاهرا این شعر از خود حضرت نیست، بلکه سروده شاعر دیگری است. تصوّر نشود که أئمّه b به آنچه که در جامعه وجود دارد، و میتوان از آن برای ترویج دین استفاده نمود، توجّهی ندارند. ما در بحث نوروز به جهت تناسبی که داشت به صورت مفصّل به این مساله پرداختیم. دین و شریعت گاهی از سنّتهای بومی اقوام استفاده میکند. و گاهی انحرافاتی که در این سنن وجود دارد را اصلاح میکند. نحوه استفاده دین و شریعت از ظرفیّت موجود در جامعه در راه هدایت و تبلیغ دین و رشد و تعالی جامعه، بحث بسیار مفصّلی است که زمینههای مختلفی باید در آن بحث مورد بررسی قرار گیرد.
ذکر یک حکایت
آیت الله والد از مرحوم جدّ ما قضیّهای نقل میکردند که ذکر آن مناسب است. مهمترین عید برای آیت الله بروجردی، عید نوروز بود، و ایشان مهمّترین عیدی را در عید نوروز میدادند. ایشان ملاقاتهایی با علما در عید نوروز داشتند، و به علمای طراز اوّل مبلغ نسبتاً زیادی عیدی میدادند. عیدی ایشان ۲ هزار تومان بود که در آن زمان رقم بالایی بود. در سالی که عموی ما، حاج آقا جعفر ازدواج کرده بودند، جدّ ما در ایّام نوروز برای این امر به تهران رفته بودند. مرحوم جدّ ما پس از بازگشت از تهران به قم، قصد میکنند که عیدی آیت الله بروجردی را دریافت کنند. شخصی که عیدیها را برای علما میبرد، حاج آقا محمّد حسین احسن بود. ایشان فرمودهاند: ما به فکر افتادیم که به حاج آقا محمّد حسین احسن بگوییم که ما از تهران برگشتیم تا ایشان عیدی را بیاورد. ولی پس از آن فکر، از روایتی که در مکاسب شیخ هم نقل شده، یاد کردیم:
«انَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ مَجْدِي وَ ارْتِفَاعِي عَلَى عَرْشِي لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّيَنَّهُ مِنْ قُرْبِي وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِي أَ يُؤَمِّلُ غَيْرِي فِي الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِيَدِي وَ يَرْجُو غَيْرِي وَ يَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَيْرِي وَ بِيَدِي مَفَاتِيحُ الْأَبْوَابِ وَ هِيَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَمَّلَنِي لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا …» [7].
از این رو پشیمان شدیم که به ایشان اطّلاع دهیم. البته در آن ایّام به جهت ازدواج فرزند و هزینههایی که داشت، به آن مبلغ نیاز داشتیم. ایشان فرمودند یک روز که ظهرهنگام در گرمی هوا از نماز فیضیه برمیگشتم، احساس میکردم شخصی با فاصله من را دنبال میکند. با خود گفتم شاید محتاج است. من هم هیچ چیزی همراه نداشتم. آن شخص از فیضیه تا سرکوچه منزل (که در زمان حاضر، مرکز فقهی امام محمّد باقر A است) بهدنبال ما بود. سر کوچه من ایستادم تا نزدیک شود.
او نزد ما آمد و گفت: یک استخاره میخواهم. استخاره گرفتیم، بد آمد. دوباره درخواست استخاره کرد. بازهم بد آمد. به همین روال چندین بار استخاره بد آمد. در نهایت یک استخاره خوب آمد. آن شخص گفت: من مقداری سهم امام داشتم. استخاره گرفتم که به چه کسی بدهم. استخاره برای پرداخت آن به آیت الله بروجردی گرفتم که بد آمد و فلانشخص بد آمد و همینطور علما را نام برد. در نهایت استخاره کردم که به خود شما بدهم، استخاره خوب آمد. اینکه مبلغ چقدر بوده، نمیدانیم. آیت الله والد نیز اطّلاع نداشتند، ولی حداقل ۸ هزار تومان بوده است؛ چرا که پس از این واقعه، منزلی تهیه میکنند که مبلغ آن ۸ هزار تومان بوده است. ایشان میفرمودند که ما آن شخص را نمیشناختیم و هیچ زمانی هیچ ارتباطی با او نداشتیم، ولی هر بار در زندگی به سختی برمیخوردیم، پیدا میشد.
برخی از مومنین اعمالی انجام میدهند که باعث مغفرت ایشان است. آیت الله والد در این باره حکایتی از باب مزاح نقل میکردند. ایشان میفرمودند: یک خان به خان دیگر میگوید: هیچ وسیله مغفرتی برای خودت تهیه نمیکنی؟ معمولا در زمان قدیم یک مسجد یا آب انبار یا چیز دیگری میساختند که هرکس استفاده کند، واقف آن را پس از مرگش دعا کند. آن خان در پاسخ میگوید که بندهزاده وسیله مغفرت من است؛ چرا که هر که شدّت فسق و ظلم او را ببیند، میگوید: صد رحمت به پدرش.
[1] شخصی از آیت الله والد حکایتی نقل میکرد که ما خود به طور مستقیم از ایشان نشنیده بودیم. ایشان بیان میکرد که آیت الله والد میفرمود: من یکبار در این امر تامّل میکردم که چگونه ممکن است انسان در جواب نکیر و منکر از سوال «من ربّک»، عاجز از پاسخ باشد. بعد از آن، یک وقتی مشغول نماز شدم، و پس از قرائت بخشی از سوره حمد، ادامه سوره را هرچه فکر کردم، به یادم نیاوردم. آنجا متوجّه شدم که این امکان وجود دارد انسان مسالهای را که سالیانی دراز با آن مأنوس بوده، فراموش کند.
[2] نهج البلاغة ط – دار الكتاب اللبنانی، السید الرضیّ، ج1، ص317. جامع أحادیث الشیعة، ج۹، ص۳۳، ح۱۲۵۳۸.
[4] کتاب الزکاة، ج۱، ص۱۸۰.