بسمه تعالی
درس خارج فقه استاد معظم حاج سید محمدجواد شبیری
تاریخ: سه شنبه 1403/10/18
شماره جلسه: 71
مقرر: امیر حقیقی
موضوع: زکات/نصاب غلات/ مقدار صاع
فهرست مطالب:
رطل به معنای واحد اندازهگیری وزن. 2
معنای وزن و مکیال در مورد رطل. 3
نتیجه بحث در مکیال بودن یا واحد وزن بودن رطل. 3
دلالت عبارات تاریخ طبری بر واحد وزن بودن رطل. 4
ذکر عباراتی از کتب فقهای عامه. 5
سخن زرکشی در شرح مختصر خرقی. 5
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم اللّه الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.
نصاب غلّات
ما در این بحث به نوشتههای قدیمی خود رجوع کردیم. در این موضوع ما یادداشتهای بسیار زیادی داشتیم. برخی از مطالبی که در جلسات گذشته بیان شد را با توجه به یادداشتها مرور مینماییم. در لسان العرب در ذیل واژه «المکّوک» مقدار کیلها و اوزان مختلف را بیان کرده است. در بخشی از این عبارت، مقدار کیل با وزن بیان شده است. این اندازهگیری غلط است؛ چرا که تبدیل کیل به وزن با یک اندازه معیّن در اجناس مختلف با چگالیهای متفاوت رخ نمیدهد. یک نکته در این مورد بیان شد. ممکن است اشتباه در رطل رخ داده باشد. رطل هم وزن است و هم پیمانه. از این رو ممکن است مشترک لفظی منشا اشتباه شده باشد.
معنای رطل در کتب لغت
اینکه رطل، پیمانه باشد در کتب لغت زیادی ذکر شده است. رطل در برخی کتب لغت بهعنوان مکیال و در برخی دیگر از کتب بهعنوان وزن و در برخی کتب هم واحد وزن و هم مکیال بیان شده است.
رطل به معنای مکیال
ابتدا منابعی که رطل را بهعنوان مکیال بیان کردهاند ذکر مینماییم.
ابن سکّیت در ترتیب اصلاح المنطق آورده است: «الكسائي: رَطْلٌ ورِطْلٌ، للذي يُكال فيه»[1].
در معجم دیوان الأدب آمده است: «والرَّطْلُ: مِكْيالٌ»[2].
در معجم مقاییس اللغة آمده است: «أنَّهم يقولون للشىء يُكال به رِطْلٌ»[3].
در شمس العلوم بیان شده است: «الرِّطْل: الذي يكال به، لغةٌ في الرَّطْل»[4].
زمخشری در مقدّمة الأدب آورده است: «رَطْلٌ نيم من پيمانه نيمنى»[5].
در دهخدا وارد شده است: «در بحر الجواهر به معنی پیمانه و فارسیان نیز به همین معنی استعمال کنند و لهذا رطل گران ، پیمانه کلان را گویند که پر از شراب باشد».
در زمان گذشته به جام شراب، رطل اطلاق میشده است. چند بیت شعر از شعرای معروف به مناسبت ذکر میگردد.
رودکی سروده است:
بودنی بود می بیار اکنون
رطل پر کن مگوی بیش سخن
فردوسی گفته است:
می و گلشن و بانگ چنگ و رباب
گل و مجلس و رطل و افراسیاب
حافظ نیز در شعر معروفی بیان کرده است:
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
رطل به معنای واحد اندازهگیری وزن
در برخی کتب، رطل در مورد وزن بهکار رفته است، یا برخی افعالی که با ماده «رطل» ساخته شده در مورد اوزان به کار رفته است:
در القاموس المحیط آمده است: «الرَّطْلُ، و يُكْسَرُ: اثْنَتا عَشَرَةَ أُوقِيَّةً، و الأوْقِيَّةُ: أربَعونَ دِرْهَماً…. و الوَزْنُ بالأرْطالِ…. رَطَلَ: عَدا، و الشيءَ: رازَهُ لِيَعْرِف وَزْنَهُ»[6].
در ملخص اللغات آمده است: «الرطل نیممن بهوزن شرعی».
در السامی فی الأسامی ذکر شده است: «البُهار: ثلاثمائة رطل، و هو شیء یوزن به»[7].
در المحیط آمده است: «رَطَلْتُ الشَّيْءَ: وَزَنْته»[8].
معنای وزن و مکیال در مورد رطل
در برخی کتب لغت هر دو ذکر شده است.
در تهذیب اللغة با سند از ابراهیم حربی نقل کرده است:
«سمعتُ المنذريَّ يقول: سمعتُ إبراهيمَ الحربيَّ يقُول: السُّنةُ في النِّكاح رِطْل، قال: و الرَّطْل اثنتا عشرةَ أوقيَّة. قال: و الأوقية: أربعون دِرْهما، فتلك أربعمائةٍ و ثمانون دِرهما… و أخبرني المنذريُّ عن الحرّاني عن ابن السكيت قال: هو الرِّطل المِكْيال بكسر الراء، هكذا قال…. و قال أبو حاتم عن الأصمعيّ قال: الرِّطل بكسر الراء الّذي يُوزن أو يُكالُ به، و أنشد بيتَ ابن أحمَر الباهلي قال:
لها رِطْلٌ: تكيلُ الزَّيتَ فيه و فَلّاحٌ يَسوق بها حمارا
… قال: و رَطلْتُ الشيء رَطْلا بالتخفيف: إذا ثقلته بيدك، أي: رَزَّنْته لتعلم كم وَزنُه»[9].
در جمهرة اللغة آمده است:
«الرِّطْل الذي يكال به و يوزَن: معروف، بكسر الراء. قال الشاعر (وافر):
لها رِطْلٌ تكيل الزيتَ فيه و فَلّاحٌ يَسوق لها حِمارا
… و رطلتُ الشيء بيدي أرطُله رَطْلًا، إذا حرّكته لتعرف وزنه، و أحسبه دخيلًا»[10].
«أحسبه دخیلاً»: این تعبیر یعنی واژه «رطل» کلمهای از عربی اصیل نیست. برخی بیان کردهاند رطل با همان لیتر که در انگلیسی است همریشه هستند، و در اصل از یک لغت واحد اخذ شدهاند. در معجم مقاییس اللغة نیز این مطلب ذکر شده است که این واژه از غیرعربی داخل شده است: «و ليس [هذا] و ما أَشبهه من مَحْض اللغة»[11].
در مجمل اللغة آمده است: «الرطل الذی یکال به و یوزن».
در تهذیب الأسماء و اللغات آمده است:
«رطل: الرطل بكسر الراء وفتحها لغتان مشهورتان، الكسر أجود وغالب استعماله يراد به الوزن. وقال الأزهري في شرح ألفاظ المختصر في أول كتاب البيع: الرطل يكون وزنًا ويكون كيلا، وقوله في باب الزنا من المختصر والوسيط والوجيز.
راطَلَ مائة دينار كأنه معناه وازن وأعلم أن الرطل متى أطلقوه في هذه الكتب ونحوها أرادوا به رطل بغداد، وقد يصرّحون به وقد لا يصرّحون لشهرته والعلم به»[12].
در مصباح المنیز نیز به این مساله تصریح شده است که وقتی رطل به طور مطلق ذکر میشود، رطل بغداد اراده میشود. فیومی در مورد این واژه آورده است:
«الرَّطْلُ: مِعْيَارٌ يُوزَنُ بِهِ و كَسْرُهُ أَشْهَرُ مِنْ فَتْحِهِ. وَ هُوَ بِالْبَغْدَادِىِّ اثْنَتَا عَشْرَةَ اؤُقِيَّةً… (و الرَّطِلُ) مِكيَال أيْضاً وَ هُوَ بِالْكَسْرِ وَ بَعْضُهُمْ يَحْكِى فِيهِ الْفَتْحُ و (رَطَلْتَ) الشَّىءَ (رَطْلًا) مِنْ بَابِ قَتَلَ وَزَنْتَه بِيَدِكَ لِتَعْرِفَ وَزْنَهُ تَقْرِيباً»[13].
نتیجه بحث در مکیال بودن یا واحد وزن بودن رطل
حاصل آنکه منشا اشتباهی که در کتب لغت رخ داده اشتراک لفظی رطل بین مکیال و واحد وزن است.
به نظر میرسد با وجود آنکه رطل یک مکیال است، ولی واحد اندازهگیری حجم نیست. این دو امر نباید خلط شود. اگر جایی مقدار رطل بخواهد تعیین شود، وزن بیان میشود، ولی رطل بهعنوان یک واحد اندازهگیری حجم بهکار نمیرود. در زمان قدیم جامهایی وجود داشته که نام آن رطل بوده است. گاهی اوقات با آن جامها کیل میکردند، ولی واحد اندازهگیری حجم نبوده است. گاهی اوقات کیلکردن با آن جامها برای آن بوده که وزن شیء بهدست آید. بهعنوان مثال وقتی شخصی بهدنبال ۵ کیلو گندم بوده، با یک پیمانه، مقداری گندم اندازهگیری میکند و مشاهده مینماید که آن پیمانه معادل مثلا ۲۵۰ گرم است. برای بهدست آوردن ۵ کیلو گرم، از بیست پیمانه استفاده میکرده است. بسیاری از اوقات، کیلکردن اشیاء برای بهدست آوردن وزن آنها است. ولی رطل بهعنوان واحد سنجش حجم بهکار نمیرفته است. این دو امر نباید خلط شود. مکیال بودن با واحد سنجش حجم بودن تفاوت دارد. مجرّد آنکه یک شیء مکیال باشد، معنایش آن نیست که واحد سنجش حجم است. هیچ دلیلی بر آنکه رطل، واحد سنجش حجم باشد وجود ندارد.
مرحوم علامه مجلسی بیان کرده است:
«و الرطل يطلق غالبا على الكيل لا الوزن كما حققناه في رسالة الأوزان و كذا تدل عليه الروايات الثلاث المتقدمة في كيفية الشراب الحلال فإنها صريحة في أن المعتبر في الثلث و الثلثين الكيل دون الوزن»[14].
اینکه دو ثلث به وزن معتبر است یا کیل، بحثی جداگانه است، و بهطور جداگانه باید مورد بررسی قرار گیرد. از روایاتِ آن مساله بهروشنی بهدست میآید که دو ثلث باید به کیل باشد. ولی محل بحث در آن است که آیا یک واحد اندازهگیری حجم به نام رطل وجود دارد یا خیر. بهنظر میرسد چنین واحدی وجود ندارد. رطل به معنی جام شراب بهکار میرفته، ولی اینکه به یک حجم مشخّصی رطل اطلاق شود، دلیلی بر آن وجود ندارد. در تمامی مواضعی که از رطل بهعنوان یک واحد سنجش و اندازهگیری استفاده شده، در تمامی این موارد، رطل بیانگر وزن است، نه حجم. به عنوان مثال در فقیه آمده است:
«وَ رَوَى سَعْدُ بْنُ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَطَعَ عَلِيٌّ ع فِي بَيْضَةِ حَدِيدٍ وَ فِي جُنَّةٍ وَزْنُهَا ثَمَانِيَةٌ وَ ثَلَاثُونَ رِطْلًا»[15].
روایت دیگری در تهذیب وارد شده است: «تَدْفَعُهُ وَزْناً سِتَّةَ أَرْطَالٍ بِرِطْلِ الْمَدِينَةِ»[16].
دلالت عبارات تاریخ طبری بر واحد وزن بودن رطل
از عبارات تاریخ طبری بهطور واضح و روشن معلوم است که رطل واحد وزن است. عبارات بسیار زیادی در این کتاب وارد شده که بر همین مطلب دلالت دارد. بهعنوان مثال در مورد گردنبند رطل استعمال شده است. روشن است که گردنبند با واحد پیمانه اندازیگیری نمیشود؛ بلکه وزن آن مورد لحاظ قرار میگیرد. در موضع دیگری در مورد نان از رطل استفاده شده است. گندم و جو ممکن است پیمانهای باشد ولی نان پیمانهای نیست. برخی از عبارات وی بیان میشود:
«ووزن يزيد نفسه بسلاحه، فكان أربعمائة رطل»[17].
در موضع دیگری در داستان مونس خادم آورده است: «وكان وزن راس مؤنس بعد تفريغ دماغه سته أرطال»[18].
«فضربه بعمود وزنه خمسة عشر رطلا فقتله»[19].
«وكان في عموده بالشامي ثمانية عشر رطلا»[20].
همچنین موارد بسیار زیاد دیگری در این کتاب وجود دارد که به ذکر آدرس آنها اکتفا مینماییم:
تاریخ طبری، ج۶، ص۲۴۸، و ص۲۷۵، و ج۷، ص۳۱۰، و ص۵۸۰، و ص۶۵۲، و ج۹، ص۱۳۷، و ص۱۶۱، و ص۱۶۹، و ص۳۶۰، و ص۳۸۸ و ج۱۱، ص۴۸ و … .
ذکر عباراتی از کتب فقهای عامه
پیمانههایی که با رطل بیان شده و اختلافاتی که بین اهل عراق و مدینه بوده بهجهت آن بوده که پیمانههایی مثل صاع و مدّ با یک جنس معیّنی اندازهگیری میشده است. آن جنس معیّن در نوع منابع گندم ذکر شده است. البته روشن نیست که گندم متوسط ملاک بوده است؛ بلکه در برخی نقلها وارد شده که گندم جیّد که سنگینتر است لحاظ میشده است. در برخی نقلها عدس و ماش بیان شده که وزنش نزدیک به همان گندم سنگین است.
سخن زرکشی در شرح مختصر خرقی
در کتاب شرح زرکشی بر مختصر خرقی آمده است:
«قال في التلخيص: لا تعويل على الوزن إلا في البُرّ، ثم مكيل ذلك من جميع الحبوب»[21].
یعنی پیمانهای که هشت رطل (یا پنج و یک سوم) گنجایش گندم دارد، این پیمانه اگر از جو پر شود، فطریه جو میشود، و اگر خرما پر شود، فطریه خرما لحاظ میگردد.
عبارت کتاب مسائل ابی داود
در مسائل ابوداود آمده است:
«سَمِعْتُ أَحْمَدَ «سُئِلَ عَنِ التَّمْرِ يُعْطَى فِي صَدَقَةِ الْفِطْرِ، يُوزَنُ، قَالَ: إِنَّ التَّمْرَ لَا يَكَادُ يَسْتَوِي، يَكُونُ مِنْهُ أَخَفُّ وَاثْقَلُ، وَلَكِنْ لَا يَكَادُ يَبْلُغُ صَاعُ تَمْرٍ خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثٍ». سَمِعْتُ أَحْمَدَ، يَقُولُ: «مَنْ أَعْطَى مِنْ رَطْلِنَا تَمْرًا خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثٍ فَقَدْ أَوْفَى». فَقِيلَ لَهُ: الصَّيْحَانِيُّ ثَقِيلٌ؟ قَالَ: الصَّيْحَانِيُّ، لَا أَدْرِي»[22].
«لَا يَكَادُ يَبْلُغُ صَاعُ تَمْرٍ»: تمامی انواع خرما وزنش از پنج و یک سوم رطل سبکتر است.
«فَقَدْ أَوْفَى»: یعنی خیلی زیاد پرداخت کرده است. یک رطل خرما
«الصَّيْحَانِيُّ»: نوعی خرمای ممتاز و سنگین بوده است.
عبارت مرداوی در الانصاف
مرداوی در کتاب الانصاف آورده است:
«قَالَ الْمَجْدُ فِي شَرْحِهِ، وَتَبِعَهُ فِي الْفُرُوعِ وَغَيْرِهِمَا: الْوَسْقُ وَالصَّاعُ كَيْلَانِ، لَا صَنْجَتَانِ، نُقِلَ إلَى الْوَزْنِ لِيُحْفَظَ وَيُنْقَلَ، وَكَذَا الْمُدُّ. وَاعْلَمْ أَنَّ الْمَكِيلَ يَخْتَلِفُ فِي الْوَزْنِ، فَمِنْهُ الثَّقِيلُ كَالْأَرْزِ وَالتَّمْرِ الصَّيْحَانِيِّ وَالْمُتَوَسِّطُ، كَالْحِنْطَةِ وَالْعَدَسِ، وَالْخَفِيفُ: كَالشَّعِيرِ وَالذُّرَةِ، وَأَكْثَرُ التَّمْرِ أَخَفُّ مِنْ الْحِنْطَةِ، عَلَى الْوَجْهِ الَّذِي يُكَالُ شَرْعًا؛ لِأَنَّ ذَلِكَ عَلَى هَيْئَتِهِ غَيْرُ مَكْبُوسٍ، وَنَصَّ الْإِمَامُ أَحْمَدُ وَغَيْرُهُ مِنْ الْأَئِمَّةِ: عَلَى أَنَّ الصَّاعَ خَمْسَةُ أَرْطَالٍ وَثُلُثٌ بِالْحِنْطَةِ، أَيْ بِالرَّزِينِ مِنْهَا؛ لِأَنَّهُ الَّذِي يُسَاوِي الْعَدَسَ فِي وَزْنِهِ … فَتَجِبُ الزَّكَاةُ فِي الْخَفِيفِ إذَا قَارَبَ هَذَا الْوَزْنَ، وَإِنْ لَمْ يَبْلُغْهُ، لِأَنَّهُ فِي الْكَيْلِ كَالرَّزِينِ، وَمَنْ اتَّخَذَ مَكِيلًا يَسَعُ خَمْسَةَ أَرْطَالٍ وَثُلُثًا مِنْ جَيِّدِ الْحِنْطَةِ ثُمَّ كَالَ بِهِ مَا شَاءَ عَرَفَ مَا بَلَغَ الْوُجُوبَ مِنْ غَيْرِهِ …. وَقَالَ فِي الرِّعَايَتَيْنِ: «وَالْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعًا، وَالصَّاعُ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ، وَالْمُدُّ رَطْلٌ وَثُلُثٌ بِالْعِرَاقِيِّ بُرًّا، وَقِيلَ: بَلْ عَدَسًا، وَقُلْت: بَلْ مَاءً» انْتَهَى، وَكَذَا قَالَ فِي الْفَائِقِ. لَكِنْ حَكَى الْقَوْلَ فِي الْعَدَسِ رِوَايَةً، وَقَالَ فِي الْإِفَادَاتِ: مِنْ بُرٍّ، أَوْ عَدَسٍ، أَوْ مَاءٍ»[23].
«غَيْرُ مَكْبُوسٍ»: یعنی بدون آنکه خرما فشرده شود.
«الرزین»: سنگین
«عَرَفَ مَا بَلَغَ الْوُجُوبَ»: اگر پنج و یک سوم رطل گندم در یک پیمانه قرار داده شود، این پیمانه معادل یک صاعی است که در شریعت معتبر است. با این پیمانه میتوان هر یک از غلات را اندازهگیری نمود.
«وَقُلْت: بَلْ مَاءً»: این سخن صحیح نیست. وزن آب با گندم و عدس تفاوت بسیار زیادی دارد.
معرفی منابع عامه در مساله
مشکلی که وجود دارد آن است که صاع و وسق و امثال آن، مکیال هستند. در مورد اجناس مختلف نباید از این مکیالها، یک وزن معیّن ذکر شود. در حالی که در منابع چنین اتفاقی رخ داده است. در برخی کتب عامه در مورد حل این مشکل به تفصیل بحث شده است. برخی از این منابع معرفی میگردد:
شرح مشکل الوسیط، ابن صلاح، ج۳، ص۱۶۷.
کفایة النبیه فی شرح التنبیه، ابن الرفعة، ج۶، ص۳۹
الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، المرداوی، ج۱، ص۲۵۸ و ج۳، ص۹۲
المهمات فی شرح الروضة و الرافعی، الإسنوی
الخراج، یحیی بن آدم، ص۱۶۱
مسائل احمد، ص۱۶۹
الأموال، ابوعبید، ص۵۱۸
شرح معانی الآثار، طحاوی، ج۲، ص۵۱
الحاوی الکبیر، ج۴، ص۴۲۴
سنن بیهقی، ج۴، ص۱۷۱
المبسوط، سرخسی، جج۳، ص۱۱۳
تحفة الفقهاء، ج۱، ص۳۳۹
الهدایة شرح بدایة المبتدی، مرغینانی، ج۱، ص۱۱۷
المقدمات المهمات، ج۱، ص۲۸۳
العدّة شرح العمدة، ص۱۳۱
المغنی، ابن قدامة، ج۲، ص۵۵۹
شرح کبیر بهامش المغنی، ج۲، ص۵۵۵
العزیر شرح الوجیز، ج۳، ص۵۶
المجموع شرح المهذّب، ج۲، ص۱۸۹ و ج۶، ص۱۲۹
شرح فتح القدیر، ج۲، ص۲۲۹
شرح ازهار، ج۲، ص۴۹۳
البحر الزخّار، ج۳، ص۱۶۸
فتح الباری، ج۱، ص۲۹۰
فتح الوهاب، ج۱، ص۱۱۴
البحر الرائق، ج۲، ص۲۵۴
مجمع الأنهر، ج۱، ص۲۲۹
ردّ المختار، ج۲، ص۷۷
الفتاوی البزازیه، ج۱، ص۲۳۱
ما در زمان گذشته با تفصیل بسیار زیاد این مساله را بررسی نمودیم و به تمامی این منابع رجوع کردیم. این بحث همچنان دنباله دارد و با تحقیقات اخیر ممکن است در مطالب گذشته بازبینی نماییم. پس از آنکه روشن شد صاع چند رطل است، باید بررسی نماییم که هر رطل چند درهم است و پس از آن مشخص نماییم که هر درهم چند گرم است. هر یک از این مسائل دارای مباحث گستردهای است.
در ادامه بحث به بررسی کلمات فقهای شیعه در این مساله میپردازیم و کلمات آنها را در مورد تبدیل صاع به رطل بیان مینماییم. این مساله با توجه به امکانات محدود در زمان گذشته چه در فقه شیعه و چه بین عامه چندان مورد بحث واقع نشده و برای ایشان با ابهام همراه بوده است.
[1] اصلاح المنطق، ج۱، ص۳۱.
[2] معجم دیوان الأدب، ج۱، ص۱۲۶
[3] معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۰۳
[4] شمس العلوم، ج۴، ص۲۵۲۹.
[5] مقدّمة الأدب، ص۶۶.
[6] القاموس المحيط، ج3، ص: 527
[7] السامی فی الأسامی، ص۳۶۹.
[8] المحيط في اللغة، ج9، ص: 158
[9] تهذيب اللغة، ج13، ص: 216
[10] جمهرة اللغة، ج2، ص: 758
[11] معجم مقاييس اللغه، ج2، ص: 403
[12] تهذیب الأسماء و اللغات، ج۳، ص۱۲۳
[13] المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، النص، ص: 230
[17] تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۷۲.
[18] همان، ج۱۱، ص۲۸۱.
[19] همان، ج۶، ص۲۷۵.
[20] همان، ج۷، ص۳۰۹.
[21] شرح الزركشي على مختصر الخرقي، ج۲، ص۴۷۸.
[22] مسائل أبی داود، ج۱، ص۱۲۲
[23] الإنصاف في معرفة الراجح من الخلاف، ج۳، ص۹۲.